سازش را برداشت و به طرف پنجره رفت . 

تا شروع به نواختن موسیقی کرد ، کسی به پشتش زد . 

برگشت و دید سوزان با همان لبخند همیشگی اش که پر از نشاط و امید بود ، او را نگاه می کند . 

خوشحال شد و او را بغل کرد و گفت :

"تو چجوری با دیگران ارتباط برقرار می کنی ؟"

البته این حرف را با زبان اشاره گفت . 

رزا گفت : همان طور که با تو ارتباط برقرار می کنم . یعنی با زبان اشاره . 

اگر هم بلد نبودند که از دفتر و خودکار استفاده می کنم .

سوزان خندید . سوزان صمیمی ترین دوست رزا بود . 

فقط او بود که همواره با رزا ساز می نواخت . هر دوی آنها ، لاغر ، زیبا ، درس خوان و باهوش ، خلاق و هنرمند بودند .

هر دو سازهای  پیانو ، فلوت و ساز دهنی را بلد بودند .

رزا بیشتر از هر چیز پیانو و ساز دهنی  دوست داشت  و سوزان هم بیشتز  از همه فلوت و ساز دهنی را .

و این داستان ادامه دارد .

#بانوی سبز

در جست و جوی آرامش (2) ...

در جست و جوی آرامش ...

  ,، ,رزا ,ساز ,سوزان ,اشاره ,و ساز ,می کنم ,ارتباط برقرار ,ساز دهنی ,برقرار می

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

بررسی پایان نامه های دانشگاهی دنیای گرافیک سئو و تکنولوژی مگا مووی press2020 نوشتنی های زینب آقائی تست قالب! fortravl بسته پذیرایی مراسم ترحیم پک پذیرایی آماده خرید فروش مشاوره سینک هود گاز آشپزخانه