هر دو هم دیگر را خیلی دوست داشتند و با هم رفتار خوبی داشتند . 

وقتی دعوا می کردند سریع با هم آشتی می کردند . 

هر دو سالم بودند ولی رزا کم شنوا بود . تاکید می کنم کم شنوا .

رزا از این که کم شنوا بود رضایت نداشت و  تحمل کردن این مسئله که با همه فرق داشت بسیار سنگین بود . هر دو هم در یتیم خانه زندگی می کردند .

با هم سازدهنی هایشان را روی لب هایشان گذاشتند و آهنگ "لالایی  برامس " را از "یوهان برامس" زدند. 

هر دو عاشق این اهنگ بودند .

رزا ، سازش را روی لب های  کوچک نرمش بودند گذاشت . 

آهنگ "وطن زیبا" را زد . همه به باران خیره شده و آهنگ زیبای ساز دهنی گوش می کردند . 

وقتی تمام شد و رزا چشم های سیاهش را باز کرد ، دید همه به او خیره شدند ، همه او را تشویق کردند .

بعد خانم جولیا در را باز کرد و گفت : "رزا و سوزان ، بیایند بیرون ."

هر دو به اتاق خانم جولیا رفتند .

و این داستان ادامه دارد .

#بانوی سبز

در جست و جوی آرامش (2) ...

در جست و جوی آرامش ...

  ,رزا ,هم ,، ,بودند ,شنوا ,می کردند ,هر دو ,با هم ,  هر ,کم شنوا

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

دانلود جزوه بیوشیمی دکتر جعفرنژاد آموزش زبان انگلیسی دانلود آهنگ جدید تربت الـ حـ سـ یــ ن sampad کرونا ویروس فروشگاه دوربین مداربسته سایت فایل سرچ من به تنگ آمده ام از همه چیز.. دایان فایل